خانه دوست کجاست

0
49
خانه دوست کجاست

همیشه این جمله رو شنیدیم که میگن تو وقتی میتونی بگی یه چیزی رو بلدم که بتونی اونو به مادربزرگت حتی توضیح بدی. جمله‌ی انیشتینه فکر کنم. یعنی میخواد بگه تو باید اون قدر روی یک مطلبی سوار باشی و اشراف داشته باشی که بتونی در حدی که مادربزرگت هم بفهمه خلاصه‌اش کنی. اینجاست که میشه گفت تو واقعاً این موضوع رو بلدی.

اگه بخوام مثال بیارم براش یکیش میتونه شاعران بزرگمون باشه. وقتی که میان جملات فلسفی و عمیق رو در قالب یک شعر روان میگن. بعضی جاها حتی یک فلسفه‌ی بزرگ زندگی رو در یک بیت میگن. حافظ میگه:

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است | با دوستان مروت با دشمنان مدارا

اینجاست که هر آدمی باید بگه پشمام! یعنی زندگی با این همه فراز و نشیب و اتفاقاتی که برای هر کسی به شکلی متفاوت رقم میخوره و از طرف دیگر درون آدمی با این همه پیچیدگی رو در نظر بگیر. تعداد حالات بی‌نهایت ضربدر بی‌نهایت هستش. حالا کسی پیدا میشه که یه راه‌حل ساده اونم در قالب یک متن موزون بهت ارائه میده. اینجاست که می‌فهمی شاعر این شعر، هم اشراف کامل به صنعت شعر داره و هم واقعاً برای زندگی فلسفه و رویکرد مخصوص به خودش رو داره. و این قدر این دو مورد توی مشتش هست که میتونه توی ۵-۶ کلمه حرفش رو بزنه. (با دوستان مروت با دشمنان مدارا)

مورد دیگه‌اش هم میتونه آقای جابز باشه. [بگذریم از طنز ماجرا که حافظ و استیو جابز همزمان مصداق یک مطلب هستند] در دورانی که گوشی‌ها پر از دکمه‌های مختلف بودند و دکمه‌های بیشتر به معنی امکانات بیشتر بود کسی پیدا شد و یک گوشی معرفی کرد که روی صفحه‌اش فقط یک دکمه داشت. و بین این همه صنعت و برند مختلف برندی که ایشون ایجاد کرده رتبه‌ی یک رو در دنیا داره. این هم به نظر من اشراف کامل استیو جابز بود بر تکنولوژی و بازاریابی.

خب این اولین فیلمی بود که از عباس کیارستمی می‌دیدم. اولین و مهم‌ترین نکته‌ای که فیلم کیارستمی برای من داره شباهتش به همین دو تا مثال بالاست. تو باید خیلی توی فیلم‌سازی اشراف داشته باشی که بتونی در یک داستان بسیار ساده انواع و اقسام ژانرها و تکنیک‌های فیلم‌سازی رو داشته باشی و بیننده هم اصلا حوصله‌اش سر نره. داستان فیلم کیارستمی اینه:

احمد پسر بچه ۸ ساله وقتی از مدرسه می‌رسه خونه متوجه میشه که دفتر مشق دوستش نعمت‌زاده رو به اشتباه با خودش آورده. اگه نعمت‌زاده توی دفترش امروز مشقاشو ننویسه فردا معلم تنبیهش می‌کنه. تمام فکر و ذکر احمد این میشه که خونه‌ی دوستش رو پیدا کنه و بهش بده

[خلاصه داستان بالا از حرف‌های احسان منصوری توی معرفی فیلم خانه‌ی دوست کجاست برداشته شده.]

به لحاظ کارگردانی اینکه از یه همچین فضای روستایی و بازیگرهای نه چندان معروف بیای فیلم بسازی و این قدر خروجی کار طبیعی دربیاد شاهکاره. فارغ از قصه. اما خود قصه هم خیلی پاک و معصومه. و با اینکه موضوع خیلی بچگانه به نظر می‌رسید ولی برای من واقعا مهم شده بود. ضمناً با وجود این قصه‌ی به ظاهر بچگانه ما در فیلم هم تعلیق داشتیم، هم طنز داشتیم و هم درس زندگی. عالی بود از این لحاظ.

صحنه ماندگار: اینکه دیدم پدر احمد بعد از اینکه از کار برگشته تنها فکر و ذکرش اینه که ببینه تو رادیو چی میگن یه کمی منو یاد خودم انداخت که وقتی از سر کار برمی‌گردم رفتار مشابهی رو انجام می‌دم. منتها نه رادیو، یوتیوب. تلنگر جالبی بود.

ضمناً با محمدرضا نعمت‌زاده بیشتر از خود احمد ارتباط برقرار می‌کردم. گریه‌اش واقعاً اشک آدم رو درمی‌آورد.

امتیاز من :‌ ۷/۱۰

دیالوگ محبوب من: پدربزرگ تعریف می‌کرد که توی کارخونه‌ای که کار می‌کرد مهندس خارجی دوبرابر مهندس ایرانی حقوق می‌گرفت چون باید به مهندس ایرانی دو بار می‌گفتی تا یک کار رو درست انجام بده ولی مهندس خارجی یک بار 🙂

علی داداشیع
نوشته شده توسط

علی داداشی

سلام. علی داداشی هستم. توسعه‌دهنده نرم‌افزار و توی تیم فرمالو کار می‌کنم. اینجا هر آن چه که به نظرم جذاب میاد رو به اشتراک میذارم. هدفم صرفا طبقه بندی ذهنم و به نوعی سر و سامان دادن به افکار خودم هست. اکانت من در شبکه‌های اجتماعی رو این پایین می‌بینید هر چند ترجیح خودم ایمیل ([email protected]) هستش :)

پاسخ‌ها (0 )